پارسای نباتی من پارسای نباتی من ، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 14 روز سن داره

پارسا پسر شاتوتی من..

بعد از واکسن..

سلام پسرکم الهی بمیرم برات دیشب بهت هر 4 ساعت یه بار قطره میدادم تا تبت بالا نره..هی چک میکردمت. صبح هم که بلند شدم دیدم یه درجه باز تب داری دوباره قطرتو دادم. ایشالا که بهتر میشی.. امروز هم از خونه ی مامانم میریم خونه ی خودمون. به خاطر واکسن و تب اومدیم اینجا.. الان لالا کردی.. دوستت دارم تا جون دارم.. قدو بالاتو برم توت فرنگی من.. گجه سبز من.. ...
29 ارديبهشت 1392

چکاب 5 ماهگی..

سلام قند عسلم شکلات مامانی اومدم تا از چکاب 5 ماهگیت بگم.. امروز که رفتیم چکاب دور سرت رو اندازه گرفت که قبلا 38 بود ولی الان شده 42 قدت 54 بود الان شده 64 وزنت هم 6 کیلو بود ولی الان شده 8کیلو خدا رو شکر از همه چیزت راضی بودن و من هم خوشحال شدم و تند تند سوال میکردم از خانومه که چکاب رو انجام میداد.. گفت همه چی عالیه و 2 ماه دیگه بیا.. دوستت دارم تا عمر دارم.. ماچ ماچ ماچ ماچ ماچ ماچ ماچ..از دوتا لپ هات.. ...
28 ارديبهشت 1392

پارسا میره پارک/

سلام قند عسلم   سلام عشق و نفسم سلام خونه زندگیم.. شنبه شب با عمو اینا و مامان فرح رفتیم پاک نزدیک خونمون..پارک قائم.. خوش گذشت در کل..ولی آخراش نم نم بارون گرفته بود که ما اومدیم خونه.مامان بابا پیمان هم تو رو یه چند دقیقه ای گرفت تا منو زن عمو والیبال بازی کنیم.خندیــــــــــــــدیم خوب بود.. عکس انداختیم و قدم زدیمو..شما رو انداختم رو پام تا یه کمی تووی هوای باز و خوب لالا کنی مامی جون..دوستت دارم ..عشقـــــــــــــم..شام هم برده بودیم توو پارک خوردیم..با عمو اینا و مامان فرح و بابایی عکس انداختیم که میزارم تا ببینی عمرم. دوستت دارییییییییییییییییییییییییم..ماچ..ماچ.ماچ     قربون نگاه ک...
23 ارديبهشت 1392

جوجویی..

    قربون پسر شیطونم برم در تلاش بودی که من این عکس رو ازت گرفتمو تو ساکت شدی ولی کنجکاوانه همه جا رو نگاه میکنی..ههههههههههه!!!   چشاتو بخورم  فضول مــــــــــــــــادر جیـــــــــــــــــــگرمی بـــــــــــــــــــوس..     ...
20 ارديبهشت 1392

دردو دل با پــــــــــسرم..

سلام قربونت برم خونه زندگی مامان سپیده.. همیشه که میام تووی وبت از تو مینویسم/از خودت هر چی که اتفاق افتاده یا هر موضوعی که پیش اومده خوب یا بد...  ولی الان دلم میخواد تا باهات دردو دل کنم..تا وقتی که تونستی به وبلاگت دسترسی داشته باشی و باهاش ارتباط برقرار کنی ..به جز اتفاقامون با هم دردو دل هم کرده باشیم مامانی..الان 4 ماه و چندین روزه که مامانت شدم---تو پسرم شدی..پاره ی تنم شدی..باهات نفس میکشم با هم گریه میکنیم میگیمو میخندیم.. با هم زندگی میکنیم..   من مادر شدم..هیچ وقت فکر نمیکردم به این زودی ها بچه ی خودمو بغل کنم.همیشه میگفتم زوده مگه آدم بیکاره یا حوصله داره نی نی داری کنه..نمیدونستم که قراره یه فرشت...
20 ارديبهشت 1392

مهمون داشتیـــــــــــــــــــــــــــــم./

پسرکم دو روز پیش مهمون داشته..مامان فرشته اومده بود خونمون مهمونی که به زوووووووووووووور منو بابا نگهش ذاستیم و چون عاشقه توس قبول کرد که بمونه و فردا زود بره.. تو رو انداخته بود رو پاش و منم داشتم شامو آماده میکردم..باقالی پلو با ماهی درست کرده بودم ..جای همه خالی.بمیرم که تو نمیتونستی بخوری.خلاصه خوش گذشت و همش بغل مامان بزرگه بودی..ولی فرداش رفت.. و ما تهنا شدیم.. دوستت داریم همه گی.. جدیدا شیرین کاری هایی در میاری و ما رو میخندونی..دردت به جونم.شنبه هم مامان فرح میخواد بیاد خونمون وقتی هم که میاد فقط بغل اونی..جیغ و شیرین کاری هم انجام میدی صداهایی از خودت در میاری و ما ضعف میکنیم.. راستی ک لمه هایی میگی که هیشکی م...
20 ارديبهشت 1392

دندون.

سلام سلام مامان جونم..جیگر طلای مامانی..چند روزه درگیره تب پسرم شدم ایشالا فداش بشم..پارسا جونم داره واسه خودش مردی میشی ماشالا..سلطان مامان داره دندون در میــــــــــــــــــاره.. مبــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــارکه پسرم.. وای باور نکردنیه..آخه من یه کم فکر میکردم حالا نباید دندون در بیاری یا فعلا دندون در نمیاری..ولی همیشه که نمیشه به حدس و گمان اعتماد کرد مادر!!!!!!!!! نزدیک 4 روز پیش همش کلافه بودی سابقه نداشت اونطوری دادو بیدادو گریه کنی..منو بابا دیگه مونده بودیم که چی کار کنیم.دیگه میخواستیم ببریمت دکتر..ب گوشات دست میزدم میگفتم شاید درد داری ولی میدیدم نه که نه..توووی مجله ی...
19 ارديبهشت 1392

6.. روز دیگه..

قربونت برم فقط 6 روز دیگه مونده تا بری توی 5 ماه..واکسن هم داری قطره هم که میریزن..ایشالا که به سلامتی.. راستی پارسا تازگیا پاهاتو تند تند تکون میدی پا میزنی تند تند..به حرفایی که ما میزنیم با دقت گوش میدی بعدش عکس العمل نشون میدی ..ذوق میکنی همش دوست داری از جات بلند شی ولی نمیتونی.وقتی هم که ما دستت رو میگیریم زوووور میزنی تا بلند بشی.راستی موهاتم داره میریزه مامان.منم مثل تو شدم موهای مامانت هم داره تازگی ها بد جور میریزه.خلاصه مادر کچل شدیـــــــــــــم رفت..الهی دردت به جونم بهانه گیر شدی فقط میخوای پیشت باشیــــــــــــم .. ولی عاشق همین چیزاتم و دوستت دارم..بوس.. اینجا دایی داره باهات بازی میکنه.. ...
19 ارديبهشت 1392

پارسا//

در مقابل تقدیر خداوند مثل کودکی یکساله باش که وقتی او را به هوا می اندازی میخندد .. چون ایمان دارد که تو او را خواهی گرفت.. خوشبختی یعنی خداوند آنقدر عزیزت کند که وجودت آرامبخش دیگران باشد.. پارسا مامانی مرسی که هستی و مرسی که اومدی تا مامانت خوشبخت باشه..دوستت داریـــــــــــــــم.. ...
13 ارديبهشت 1392